ضرب المثلهای پارسی – ج تا ز
ج
- «جا تره و بچه نیست.»
- «جاده دزد زده تا چهل روز امنه.»
- «جای سوزن انداختن نیست.»
- «جایی نمیخوابه که آب زیرش بره.»
- «جایی که میوه نیست چغندر، سلطان مرکباته.»
- «جلوی آب رودخانه را می شود گرفت، جلوی حرف (دهن) مردم را نه.»
- «جواب ابلهان خاموشیست.»
- «جوابهای، هویه.»
- «جوانی کجائی که یادت بخیر.»
- «جوجه را آخر پائیز میشمرند.»
- «جوجه همیشه زیر سبد نمیمونه.»
- «جو دادن خر تو کتل (کوتل) فایده نداره.»
- «جون به عزرائیل نمیده.»
- «جهود، دعاش را آورده.»
- «جیبش تار عنکبوت بسته.»
- «جیگر جیگره، دیگر دیگره.»
- «جهان دیدن به از جهان خوردن است.»
چ
-
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.
-
«چار دیواری اختیاری.»
- «چاقو دسته خودشو نمیبره.»
- «چاهکن همیشه ته چاهه.»
- «چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی.»
- «چاه نکنده منار دزدیده.»
- «چرا توپچی نشدی.»
- «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
- «چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.»
- «چشیده خور بدتر از میراث خوره.»
- «چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی.»
- «چشمش آلبالو گیلاس میچینه.»
- «چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه.»
- «چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه.»
- «چنار در خونهشونو نمیبینه.»
- «چنین است رسم سرای درشت»
- «چوب خدا صدا نداره، هر کی بخوره دوا نداره.»
- «چوب دو سر طلاست.»
- «چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه.»
- «چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.»
- «چو به گشتی، طبیب از خود میازار// چراغ از بهر تاریکی نگهدار.» (…که بیماری توان بودن دگر بار) سعدی
- «چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن// که میگویند ملاحان سرودی// اگر باران به کوهستان نبارد// به سالی دجله گردد خشک رودی»
- «چه خوشست دوشاب فروشی، هیچکس نخرد خودت بنوشی.»
- «چه عزائیست که مردهشور هم گریه میکنه.»
- «چه علی خواجه، چه خواجه علی.»
- «چه مردی بود کز زنی کم بود.» (چو از راستی بگذری خم بود…) عنصری
- «چیزی که شده پاره، وصله ور نمیداره.»
- «چیزی که عوضداره گلهنداره.»
ح
- «حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت.»
- «حرف حق تلخ است.»
- «حرف ٫حرف می اره .اسمان برف می اره»
- «حوضی که ماهی نداره قورباغه سالاره»
- «حرف راست رو از بچه بشنو»
- «حرفا میزنه از دهنش گنده تر»
- «حرف بد تا لحد با آدمه»
- «حرف راست را باید اول مزه مزه کرد،بعد زد»
- «حرف راست قسم نمی خواهد»
- «حساب حسابه٬کاکا برادر»
- «حسود هرگز نیاسود»
- «حق گرفتنیه نه نشستنی.حق گرفتنیه نه دادانی»
- «حکیم بری دوا میده.ملا بری دعا میده»
- «حمومک مورچه داره.بشین و پاشو»
- «حلوای عزا را هم زدن»
خ
- «خار را در چشم دیگران میبینه و تیر را در چشم خودش نمیبینه.»
- «خاشاک به گاله ارزونه، شنبه به جهود.»
- «خاک خور و نان بخیلان مخور.» ((خار نهای زخم ذلیلان مخور…)) نظامی
- «خاک کوچه برای باد سودا خوبه.»
- «خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه// هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا؟»
- «خالهام زائیده، خالهزام هو کشیده.»
- «خاله را میخواهند برای درز و دوز و گرنه چه خاله چه یوز.»
- «خاله سوسکه به بچهاش میگه: قربون دست و پای بلوریت.»
- «خانهای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست.»
- «خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالی باشه.»
- «خانه خرس و بادیه مس؟»
- «خانه داماد عروسیست، خانه عروس هیچ خبری نیست.»
- «خانه قاضی گردو بسیاره اما شماره داره.»
- «خانه کلیمی نرفتم وقتی هم رفتم شنبه رفتم.»
- «خانه نشینی بیبی از بیچادریست.»
- «خانه همسایه آش میپزند بمن چه؟»
- «خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسی.»
- «خدا برف را به اندازه بام میده.»
- «خدا جامه میدهد کو اندام؟ نان میدهد کو دندان؟»
- «خدا خر را شناخت، شاخش نداد.»
- «خدا داده بما مالی، یک خر مانده سه تا نالی (نعلی).»
- «خدا دیرگیره، اما سختگیره.»
- «خدا را بنده نیست.»
- «خدا روزیرسان است، اما اِهنی هم میخواد.»
- «خدا سرما را بقدر بالاپوش میده.»
- «خدا شاهدیواری خراب کنه که این چالهها پر بشه.»
- «خدا گر ببندد زحکمت دری// بهرحمت گشاید در دیگری.»
- «خدا میان دانه گندم خط گذاشته.»
- «خدا میخواهد بار را به منزل برساند من نه، یک خر دیگه.»
- «خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه.»
- «خدا وقتی بخواد بده، نمیپرسه تو کی هستی؟»
- «خدا وقتیها میده، ور ور جماران هم،ها میده.»
- «خدا همه چیز را به یک بنده نمیده.»
- «خدا همونقدر که بنده بد داره، بنده خوب هم داره.»
- «خدایا آنکه را عقل دادی چه ندادی و آنکه را عقل ندادی چه دادی؟» خواجه عبدالله انصاری
- «خدا یه عقل زیاد بتو بده یه پول زیاد بمن.»
- «خر، آخور خود را گم نمیکنه.»
- «خراب بشه باغی که کلیدش چوب مو باشه.»
- «خر است و یک کیله جو.»
- «خر از لگد خر ناراحت نمیشه.»
- «خربزه شیرین مال شغاله.»
- «خربزه که خوردی باید پای لرزش هم بشینی.»
- «خربزه میخواهی یا هندوانه: هر دو وانه.»
- «خر بیارو باقلا بار کن.»
- «خر، پایش یک بار به چاله میره.»
- «خرج که از کیسه مهمان بود// حاتم طایی شدن آسان بود.»
- «خر چه داند قیمت نقل و نبات؟»
- «خر خالی یرقه میره.»
- «خر، خسته؛ صاحب خر، ناراضی.»
- «خر خفته جو نمیخوره.»
- «خر را با آخور میخوره، مرده را با گور.»
- «خر را جایی میبندند که صاحب خر راضی باشه.»
- «خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست برای آبکشی است.»
- «خر را گم کرده پی نعلش میگرده.»
- «خر، رو به طویله تند میره.»
- «خر سواری را حساب نمیکنه.»
- «خرس، تخم میکنه یا بچه؟ از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.»
- «خرس در کوه، بو علی سیناست.»
- «خرس شکار نکرده رو پوستشو نفروش.»
- «خر، سی شاهی، پالون دوزار.»
- «خر کریم را نعل کردن.»
- «خر که جو دید، کاه نمیخوره.»
- «خر، که علف دید گردن دراز میکنه.»
- «خر گچکش روز جمعه از کوه سنگ میاره.»
- «خر لخت را پالانشو بر نمیدارند.»
- «خر ما از کرگی دم نداشت.»
- «خر نر را از تخمش میشناسند.»
- «خر ناخنکی صاحب سلیقه میشود.»
- «خروار نمکه، مثقال هم نمکه.»
- «خر وامانده معطل چشه.»
- «خر، همان خره پالانش عوض شده.»
- «خرسواری بلد نیست، سواره اسب میشه»
- «خریت ارث نیست بهره خدادادهس.»
- «خری که از خری وابمونه باید یال و دمشو برید.»
- «خوشبخت آنکه خورد و کِشت، بدبخت آنکه مرد و هِشت.»
- «خواب پاسبان، چراغ دزده.»
- «خواست زیر ابروشو برداره، چشماشو کور کرد.»
- «خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه.»
- «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.»
- «خوبی لر به آنست که هر چه شب گوید روز نه آنست.»
- «خودتو خسته ببین، رفیقتو مرده.»
- «خودشو نمیتونه نگهداره چطور منو نگه میداره؟»
- «خودم کردم که لعنت بر خودم باد.»
- «خوردن خوبی داره، پس دادن بدی.»
- «خوشا به حال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند.»
- «خوشا چاهی که آب از خود بر آرد.»
- «خوش بود گر محک تجربه آید به میان// تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد»
- «خوش زبان باش در امان باش.»
- «خولی بکفم به که کلنگی بهوا.»
- «یک ده آباد به از صد شهر خراب.»
- «خونسار است و یک خرس.»
- عاقبت / بالاخره «خیاط هم در کوزه افتاد.»
- «خیر در خانه صاحبش را میشناسد.»
- «خیک بزرگ، روغنش خوب نمیشه.»
- «خیلی خوش چسه جلوی باد هم میشینه.»
- «خیلی خوش چسه، رو به باد هم میچسه!»
د
- «دادن به دیوانگی گرفتن به عاقلی.»
- «دارندگیست و برازندگی.»
- «داری طرب کن، نداری طلب کن.»
- «داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه.»
- «دانا گوشت میخورد نادان چغندر.»
- «دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه// هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا»
- «دایه از مادر مهربانتر را باید پستان برید.»
- «دختر، تخم ترتیزک است.»
- «دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره.»
- «دختر میخواهی مامش را ببین، کرباس میخواهی پهناش را ببین.»
- «دختر همسایه هر چه چلتر برای ما بهتر.»
- «دختری که مادرش تعریف بکنه برای آقادائیش خوبه.»
- «درازی شاهخانم به پهنای ماهخانم در.»
- «در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام.»
- «در بیابان لنگه کفشکهنه، نعمت خداست.»
- «در پس هر گریه آخر خنده ایست.» (…مرد آخربین مبارک بندهایست) مولوی
- «در جنگ، حلوا تقسیم نمیکنند.»
- «در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟»
- «در جهان هرکس که دارد نان مفت// میتواند حرفهای خوب گفت»
- «در جیبش را تار عنکبوت گرفتهاست.»
- «در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد.»
- «در خانهات را ببند همسایه تو دزد نکن.»
- «در خانه اگر کس است یکحرف بس است.»
- «در خانه بیعارهها نقاره میزنند.»
- «در خانه مور، شبنمی طوفانست.»
- «در خانه هرچه، مهمان هرکه.»
- «درخت پربار، سنگ میخوره.»
- «درخت کاهلی بارش گرسنگی است.»
- «درخت کج جز به آتش راست نمیشه.»
- «درخت گردکان بهاین بزرگی، درخت خربزه اللهاکبر.»
- «درخت هر چه بارش بیشتر شود، افتادهتر شود.»
- «درد دل خودم کم بود، اینهم غرغر همسایه.»
- «درد، کوه کوه میاد، مومو میره.»
- «در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردمو نمیشه بست.»
- «در دنیا همیشه به یک پاشنه نمیچرخه.»
- «در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی.»
- «در دیزی وازه، حیای گربه کجا رفته.»
- «در زمستان، الو، به از پلوه.»
- «در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گل.»
- «درزی در کوزه افتاد.»
- «در زیر این گنبد آبنوسی، یکجا عزاست یکجا عروسی.»
- «درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی// جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را» نظیری نیشابوری
- «در شهر کورها یه چشمی پادشاست.»
- «در شهر نیسواران باید سوار نی شد.»
- «در عفو لذتیست که در انتقام نیست.»
- «در کف هریک اگر شمعی بدی// اختلاف از گفتشان بیرون شدی» مولوی
- «در مجلس خود راه مده همچو منی را// کافسردهدل افسرده کند انجمنی را»
- «درم داران عالم را کرم نیست// کریمان را بدست اندر درم نیست» سعدی
- «در مسجده، نه کندنیست نه سوزوندنی.»
- «در نمک ریختن توی دیگ باید به مرد پشت کرد.»
- «درویش از ده رانده، ادعای کدخدایی کند.»
- «درویش مومیایی، هی میگی و نمیایی.»
- «درویش را گفتند: در دکانتو ببند دهنشو هم گذاشت.»
- «در، همیشه به یک پاشنه نمیگرده.»
- «در هفت آسمان یک ستاره نداره.»
- «دزد، آب گرون میخوره.»
- «دزد بازار آشفته میخواهد.»
- «دزد باش و مرد باش.»
- «دزد به یک راه میرود، صاحب مال به هزار راه.»
- «دزد حاضر و بز حاضر.»
- «دزد نگرفته پادشاهه .»
- «دزد ناشی به کاهدون میزنه.»
- «دزدی آنهم شلغم؟»
- «دزدی که نسیم را بدزدد دزد است.»
- «دست از سر کچل ما بردار.»
- «دست به دنبک هر کی بزنی صدا میده.»
- «دست بریده قدر دست بریده را میدونه.»
- «دست بشکند در آستین، سر بشکند درکلاه.»
- «دست بیچاره چون بجان نرسد// چاره جز پیرهن دریدن نیست» سعدی
- «دست بیهنر کفچه گدائیست.»
- «دست پشت سر نداره.»
- «دست پیش را گرفته که پس نیفته.»
- «دستت چربه، بمال سرت.»
- «دستت چو نمیرسد به بیبی// دریاب کنیز مطبخی را»
- «دستت چو نمیرسد به کوکو، خشکه پلو را فرو کو.»
- «دستتنگی بدتر از دلتنگی است.»
- «دست خالی برای تو سر زدن خوبه.»
- «دست در کاسه و مشت در پیشانی.»
- «دست، دست را میشناسه.»
- «دست دکاندار تلخ است.»
- «دست راست را از چپ نمیشناسه.»
- «دستش به خر نمیرسه پالانش را میزند.»
- «دستش به دم گاو بند شده.»
- «دستش به عرب و عجم بند شدهاست.»
- «دستش به دهنش میرسه.»
- «دستش در کیسه خلیفهاست.»
- «دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف بو میده.»
- «دستش را به کمرش گرفته که از بیگی نیفته.»
- «دستش شیرهایست یا دستش چسبناک است.»
- «دستش را توی حنا گذاشت.»
- «دستش را توی پوست گردو گذاشت.»
- «دست شکسته به کار میره، دل شکسته بکار نمیره.»
- «دست شکسته وبال گردنه.»
- «دستش نمک نداره.»
- «دست کار دلو نمیکنه و دل کار دستو نمیکنه.»
- «دستش کجه.»
- «دست که بسیار شد برکت کم میشود.»
- «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.» (پای ما لنگ است و منزل بس دراز) حافظ
- «دست ننت درد نکنه.»
- «دست و روت را بشور منم بخور.»
- «دست و رویش را با آب مردهشور خانه شستهاست.»
- «دسته گل به آب داده.»
- «دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره.»
- «دستی را که نمیتوان برید باید بوسید.»
- «دشمنان در زندان با هم دوست شوند.»
- «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.» (دانی که چه گفت زال با رستم گرد…) سعدی
- «دعا خانه صاحبش را میشناسد.»
- «دعا کن الفبا بمیره یا دعا کن بابات بمیره» ((…وگرنه معلم بسیار است.))
- «دعوا سر لحاف ملانصرالدین بود.»
- «دلاکها که بیکار میشوند سر هم را میتراشند.»
- «دل بیغم دراین عالم نباشد// اگر باشد بنیآدم نباشد»
- «دل سفره نیست که آدم پیش هرکس باز کنه.»
- «دلش درو طاقچه نداره.»
- «دلم خوشه زن بگم اگر چه کمتر از سگم.»
- «دلو همیشه از چاه درست در نمیاد.»
- «دماغش را بگیری جانش در میاد.»
- «دم خروس از جیبش پیداست.»
- «دمش را توی خمره زدهاست.»
- «دندون اسب پیشکشی را نمیشمارند.»
- «دنیا دمش درازه.»
- «دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش.»
- «دنیا، دار مکافاته.»
- «دنیا را آب ببره او را خواب میبره.»
- «دنیا را هر طور بگیری میگذره.»
- «دنیایش مثل آخرت یزیده.»
- «دنیا محل گذره.»
- «دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست که به درد هم برسند.»
- «دوتا گاو رو کنار هم ببندی ، همرنگ نشن هم خم میشن.»
- «دو خروسبچه از یک مرغ پیدا میشوند، یکی ترکی میخونه یکی فارسی.»
- «دود از کنده بلند میشه.»
- «دود، روزنه خودشو پیدا میکنه.»
- «دو دستماله میرقصه.»
- «دور اول و بدمستی؟»
- «دور دور میرزا جلاله، یک زن به دو شوهر حلاله.»
- «دوری و دوستی.»
- «دوست همهکس، دوست هیچکس نیست.»
- «دوستی به دوستی در، جو بیار زردآلو ببر.»
- «دوستی دوستی از سرت میکنند پوستی؟»
- «دوصد گفته چو نیم کردار نیست.» (برزگی سراسر بهگفتار نیست…) فردوسی
- «دو صد من استخوان باید که صدمن بار بردارد.»
- «دوغ در خانه ترش است.»
- «دوغ و دوشاب در نظرش یکیست.»
- «دو قرت و نیمش باقیه.»
- «دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو// دوتای جامه اگر کهنهاست و گر از نو// چهارگوشه دیوار خود بهخاطر جمع// که کس نگوید از اینجا بخیز و آنجا رو// هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین// زفر مملکت کیقباد و کیخسرو» ابن یمین
- «ده انگشت را خدا برابر نیافریده.»
- «ده، برای کدخدا خوبه و برادرش.»
- «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» سعدی
- «دهنش آستر داره.»
- «دهنش چاک و بست نداره.»
- «دهنش لقّه.»
- «دهن مردم را نمیشود بست.»
- «دهنه جیبش را تار عنکبوت گرفته.»
- «دیده میبینه، دل میخواد.»
- «دیر آمده زود میخواد بره.»
- «دیر زائیده زود میخواد بزرگ کنه.»
- «دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا؟»
- «دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صل علی.»
- «دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند.»
- «دیگ ملا نصرالدین است.»
- «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.»
- «دیوار حاشا بلنده.»
- «دیوار موش داره، موش هم گوش داره.»
- «دیواری از دیوار ما کوتاهتر ندیده.»
- «دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.»
ذ
- «ذات نایافته از هستی بخش// کی تواند که شود هستی بخش؟» عبدالرحمن جامی
- «ذره ذره کاندرین ارض و سماست// جنس خود را همچو کاه و کهرباست» مولوی
ر
- «راستی هیبتاللهی یا میخواهی منو بترسونی؟»
- «راه دزد زده تا چهل روز امنه.»
- «راه دویده، کفش دریده.»
- «رحمت به کفن دزد اولی.»
- «رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست.»
- «رستم است و یکدست اسلحه.»
- «رستم در حمام است.»
- «رستم صولت و افندی پیزی.»
- «رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت.» ((نریخت درد میومحتسب زدیر گذشت …)) آصفی هروی
- «رطب خورده منع رطب چون کند.»
- «رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد.»
- «رفت بهنان برسه بهجان رسید.»
- «رفتم ثواب کنم کباب شدم.»
- «رفتم خونه خاله دلم واشه، خاله خسبید دلم پوسید.»
- «رفتم شهر کورها، دیدم همه کور، من هم کور.»
- «رقاصه نمیتونست برقصه میگفت زمین کجه.»
- «رند را بند و قحبه را پند سود نکند.»
- «رنگم ببین و حالمو نپرس.»
- «روبرو خاله و پشت سر چاله.»
- «روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد.»
- «روز از نو، روزی از نو.»
- «روز گار آئینه را محتاج خاکستر کند.»
- «روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد// چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد» قائممقام فراهانی
- «روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیدهام.»
- «روزی به قدمه.»
- «روزی ِ گربه دست زن شلختهاست.»
- «روضهخوان پشمه چال است.»
- «روغن چراغ ریخته وقف امامزاده.»
- «روغن روی روغن میره، بلغور، خشک میمونه.»
- «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی» عبید زاکانی
- «روی گدا سیاهه ولی کیسهاش پره.»
- «ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت.»
- «ریش و قیچی هر دو در دست شماست.»
ز
- «زاغم زد و زوغم زد، پس مانده کلاغ کورم زد.» (زوغم زد و زاغم زد، پس مانده کلاغم زد!)
- «زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم// به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم» سعدی
- «زبان خر را خلج میدونه.»
- «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد.»
- «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.» (بهپای شمع شنیدم زقیچی پولاد…) امیرخسرو دهلوی
- «زبان گوشت است به هر طرف که بچرخانی میچرخه.»
- «زخم زبان از زخم شمشیر بدتره.»
- «زدی ضربتی ضربتی نوش کن.»
- «زردآلو را میخورند برای هستهاش.»
- «زرنگی زیاد فقر میآره.»
- «زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست.»
- «زعفران که زیاد شد بخورد خر میدهند.»
- «زکات تخم مرغ یک پنبهدونهاست.»
- «زمانهایست که هر کس بخود گرفتار است» (تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی…) آصفی هروی
- «زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز.»
- «زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند.»
- «زن آبستن گل میخوره اما گل داغستان.»
- «زن از غازه سرخ رو شود و مرد از غزا.»
- «زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودشو میکنه.»
- «زن بلاست، اما الهی هیچ خانهای بیبلا نباشه.»
- «زن بیوه را برای میوهاش میخواهند.» ((یعنی برای ثروتش))
- «زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره.»
- «زن جوان را تیری به پهلو نشیند به که پیری.»
- «زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی.»
- «زن سلیطه سگ بیقلادهاست.»
- «زنگوله پای تابوت.»
- «زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشکله.»
- «زنی که جهاز نداره، اینهمه ناز نداره.»
- «زورش به خر نمیرسه پالونش را برمیداره.» (…پالونش را میزنه)
- «زور داری، حرفت پیشه.»
- «زور دار پول نمیخواد، بیزور هم پول نمیخواد.»
- «زهر طرف که شود کشته، سود اسلام است.»
- «زهر به دندان مالیده»
- معنا: یعنی بدزبان و بیهده گو است. [۳]
- «زیراندازش زمین است و رواندازش آسمون.»
- «زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن.»
- «زیر دمش سست است.»
- «زیر دیگ آتش است و زیر آدم آدم.» (همانطور که آتش آب دیگ را بهجوش میآورد، آدم نیز به وسوسه و تحریک دیگری برانگیخته میشود.)
- «زیر سرش بلنده.»
- «زیر شالش قرصه.»
- «زیر کاسه نیمکاسه ایست.»
- «زیره به کرمان میبره.»