ضرب المثلهای پارسی – ل تا ی
ل «لاف در غریبی، گوز در بازار مسگرها.» «لالائی بلدی چرا خوابت نمی بره.» «لب بود که دندون اومد.» «لقمان حکیم را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان.» سعدیبیشتر بخوانید
ل «لاف در غریبی، گوز در بازار مسگرها.» «لالائی بلدی چرا خوابت نمی بره.» «لب بود که دندون اومد.» «لقمان حکیم را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان.» سعدیبیشتر بخوانید
س «سال به دوازده ماه ما میبینیم یکدفعه هم تو ببین.» «سال به سال دریغ از پارسال.» «سالها میگذره تا شنبه به نوروز بیفته.» «سالی که نکوست از بهارش پیداست.»بیشتر بخوانید
ج «جا تره و بچه نیست.» «جاده دزد زده تا چهل روز امنه.» «جای سوزن انداختن نیست.» «جایی نمیخوابه که آب زیرش بره.» «جایی که میوه نیست چغندر، سلطان مرکباته.»بیشتر بخوانید
آ «آب از دستش نمیچکه.» «آب از سرچشمه گلآلوده.» «آب از آب تکان نمیخوره.» «آب از سرش گذشته.» «آب از آب تکان نخورد.» «آب پاکی را روی دستش ریخت.» «آببیشتر بخوانید