ریگ روان
من بارها زنبور قورت داده م. و سالی حداقل دو بار یه پرنده می خوره به سرم. همیشه وقتی دارم سر یکی داد می زنم می خورم زمین.
من بارها زنبور قورت داده م. و سالی حداقل دو بار یه پرنده می خوره به سرم. همیشه وقتی دارم سر یکی داد می زنم می خورم زمین.
چشمهاى تو مرا به این روز انداخت. این نگاه تو کار مرا به اینجا کشانده.
وقتی از خیابان رد میشوم هر یک مثل این است که به دیدن من میخواهند به استقبالم بیایند و با همهی پنجرههای خود به من نگاه میکنند و با زبانبیشتر بخوانید
چهارده ساله که بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی،بیشتر بخوانید